وای از امشب
چه بی رحمانه طی می شود
چه آهسته می آید
و چه سنگین می ماند
و چه دیر می رود
مرا به سینه ی شب آویخته اند
به همان جا که مخزن دردهای همه ی شب بیدارهاست
پس این سحر کجاست؟
که دستانش سبدی از سپیده
و چشمانش پر از خورشید
و دهانش پر از گلواژه های عشق و امید.
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/12/25 - 22:29
اندکی صبر""سحر""نزدیک است...
1392/12/25 - 22:35زیباچون همیشه...
مرسی...
1392/12/25 - 22:36